هیچ کفهای در خوابگاه سنگینی نمیکند و در عین حال نمیتوان پایداری و تعادل را به آن نسبت داد. مثل رشتههای طنابی که از دو طرف کشیده میشود؛ در نگاه ناظر بیرونی ثابت و در سطح ماکروسکوپی در حال شکافتن. همین است که خوابگاه به هر کسی که تجربهاش کرده و میکند، یک ضربه میزند و اجازه نمیدهد کسی بدون تغییر از آن عبور کند. حتی اگر چند ساعت و چند روز در خوابگاه بوده باشد هم به تناسب از این ضربه تکان میخورد. مثل تجربۀ مهاجرت، بچهدار شدن، ازدواج، سربازی، مرگ یک عزیز و… نقطۀ چرخشی میشود برای ماهیت آدمهای قبل و بعدش. آنها را میگیرد، میپیچاند، فشار میدهد، زمین میزند، بلند میکند و میفرستد بیرون.
- توضیحات
اگر تجربۀ هر خوابگاهی ترکیبی باشد از نوع خوابگاه، موقعیت آن، شخصیت فرد، تجربههای قبلیاش، هماتاقیها و زمان حضورش در خوابگاه، احتمال تشابه دو تجربه تقریبا صفر است. حتی نمیشود این تحلیلِ بهدردنخور و وسوسهانگیز را کرد که خوابگاه کلاً خوب است یا بد. هر خطی که دو سرش صفات متضادی را فرض کنیم، خوابگاه وسط آن خط است. از تقابل بین محدودیت و آزادی، موقتی و دائم، تلخی و شیرینی، خانه و خیابان شکل میگیرد (اگر بشود خیابان را نقطۀ مقابل خانه تصور کرد.) هویتش گرو حضور همزمان این وارونگیها است؛ فضایی میانی و خاکستری. این حوالی پر است از این تقابلهایی که جلوی سیاه یا سفید شدن خوابگاه میایستند.
هیچ کفهای در خوابگاه سنگینی نمیکند و در عین حال نمیتوان پایداری و تعادل را به آن نسبت داد. مثل رشتههای طنابی که از دو طرف کشیده میشود؛ در نگاه ناظر بیرونی ثابت و در سطح ماکروسکوپی در حال شکافتن. همین است که خوابگاه به هر کسی که تجربهاش کرده و میکند، یک ضربه میزند و اجازه نمیدهد کسی بدون تغییر از آن عبور کند. حتی اگر چند ساعت و چند روز در خوابگاه بوده باشد هم به تناسب از این ضربه تکان میخورد. مثل تجربۀ مهاجرت، بچهدار شدن، ازدواج، سربازی، مرگ یک عزیز و… نقطۀ چرخشی میشود برای ماهیت آدمهای قبل و بعدش. آنها را میگیرد، میپیچاند، فشار میدهد، زمین میزند، بلند میکند و میفرستد بیرون.