بیشترین جستجوهای اخیر:
موردی یافت نشد
محصولات
مبلغ قابل پرداخت: تومان
تکمیل خرید
پل میانبر است، بهظاهر پیونددهندۀ دو فضا؛ اما در این حوالی، پلها گسستدهندهاند و آشکارکنندۀ شکاف. شکافی که مدام و پیوسته بیشتر میشود. پلهایی که تجسم توسعهاند، جماعتی را نمیبینند و جا میگذارند.
شماره 6
پل، نماد توسعه است. این صدوچهلوچهار صفحه میخواهد همین را بگوید.١ این چند خط قرار است پلی باشند بر این شمارۀ حوالی و همۀ این حرفها را سریعتر به شما بزند. ما هم مثل شهردار سابقِ تهران معتقدیم «با احداث این پل شاهد کاهش مصرف سوخت، کاهش آلودگی هوا، صرفهجویی در وقت و اثرگذاری مثبت در روح و روان مردم خواهیم بود».٢ پس میتوانید برای اینکه در وقت صرفهجویی کنید، مصرف سوخت و آلودگی هوا را کم کنید و اثر مثبتی هم در روح و روان مردم بگذارید، سریع از این حوالی بگذرید که پل جای ماندن نیست.
«پل» هم مثل «ترمینال» مکان بهحساب نمیآید؛ نامکان است.٣ بهظاهر موضوع مناسبی نیست برای مجلهای که مدعی است میخواهد از «فضای اطراف» بگوید؛ اما ناچاریم. پل در شهرها مهم است. نمرهای با ضریب بالا است در کارنامۀ مدیران شهری. محمدباقر قالیباف، غلامحسین کرباسچی و غلامرضا نیکپی شاگرد اولاند و دو سه شهردار اخیر تهران، همگی مردود. نجفی تنها تعمیر پل کریمخان در کارنامهاش است و حناچی حذف پل گیشا.
میدانیم که ممکن است تصور ما از پل با تصور مدیران شهری تفاوت داشته باشد، اما هردومان دربارۀ پدیدۀ یکسانی حرف میزنیم. پل برای آنها میانبر است و به ظاهر پیونددهندۀ دو فضا؛ در این حوالی پلها گسستدهندهاند. برای خیلی از ماها آشکارکنندۀ شکافاند؛ شکافی که مدام و پیوسته بیشتر و بیشتر میشود.
اما پل نهفقط برای ساکنان تهران و ایران، که برای جهان مهم است. جهانِ توسعهیافته، جهان پُرپلی است. همانطور که جهان پراتوبان و پرماشینی هم هست. به همین خاطر سطح رقابت بالاست و پلسازها فقط برای پیشیگرفتن از پیشینیان خود تلاش نمیکنند. باید در سطح جهانی درخشید و به همینخاطر، «این پروژه در بخش کیفیت و طراحی، قابل عرضه در بینالملل است. از این رو به همۀ مردم تهران و مسئولان این پروژه تبریک میگوییم.»۴ اینها را محمدباقر قالیباف حین افتتاح پل صدر گفته است. هر چند با چند جمله پسوپیش و جابهجایی چند واژه، ممکن است همین مفهوم را از زبان مدیران شهری دیگری هم نیز شنیده باشید. سازههایی که برای نشاندادن به جهانیان ساخته میشوند و کارآییاش برای ساکنان محیط اطراف، در اولویت بعدی است.
در این رقابت جهانی، حریف اصلی در همسایگیمان خانه دارد. همواره نیمنگاه مدیران شهری، شهرسازان و حتی ساکنان شهرمان به ترکیه است. در حوالی پل، دستکم پنج متن به دستمان رسید که از استانبول و پلهایش نوشته بودند؛ البته در ادامه خیلی دنبالش نگردید. استانبول هم درست مثل تهران شهری پلدار است و درنتیجه توسعهیافته. پلهایش تمامی ندارد و توسعهاش هم. آنها میخواهند شکاف بین آسیا و اروپا را با پلها به هم بدوزند. تنگۀ بوسفور سالانه با پلهای جدید تنگتر میشود. هر چند بعضیها به این روند اعتراض دارند و «ما در حال رسیدگی به اعتراض اینهاییم، اما پل سوم را خواهیم ساخت!» گویندۀ این جمله اردوغان است.
در فیلم مستند اکومونوپلیس که بهمعنای «شهر بیمرز» است، کارگردان ترکیهای میخواهد نشان دهد که پلها چگونه مرزها را میدرند و شهر را تبدیل به هیولایی بیشاخودم میکنند. کارگردان، خود از منتقدان سیاستهای توسعهای اینچنینی است. از نظر منتقدانِ احداث پلها، آنچه در استانبول اهمیت دارد، پل نیست؛ بزرگراههایی است که به آن وصل میشود. سابقۀ ساخت پل در استانبول نشان میدهد که هر پل جدید یا هر مسیر عبوری تازه، ابتدا کمی از ازدحام را کم میکند اما باعث میشود مردم بیشتر به رانندگی با خودروی شخصی روی بیاورند. همین باعث میشود بخشی از ظرفیت ایجادشده بهسرعت اشغال شود و در طولانیمدت هم سروکلۀ مراکز خرید، خانههای مسکونی و مراکز تولیدی در زمینهای خالیِ اطراف مسیرهای تازه پیدا میشود. آنها هم ترافیک جدید خود را به شبکۀ حملونقلی اضافه میکنند. بنابراین هر جادۀ جدیدی ترافیک جدید بهوجود میآورد.۵
***
حوالی مجلۀ مطالعات شهری است که بیش از آنکه دانشگاهی باشد، خیابانی است. از محیط آزمایشگاهی خارج شده است و در معرض باد، باران، نور مستقیم و همۀ مخاطراتی قرار گرفته که ما را در شهر تهدید میکند. دانش، ابزار قدرت است و با محصورشدن مطالعات شهری در دانشگاه، کمکم ساکنان شهر که باید صاحبان اصلی این قدرت باشند، از آن دور نگه داشته شدهاند. سالهاست که نگاه نخبهگرا بیتوجه است به مفهومی از دانش که در دل جامعۀ محلی و زندگی روزمرۀ آنها است. جامعۀ محلی سالهاست که برای پژوهشگران شهری، نهایتاً منابعشان را وسط گذاشتهاند؛ نه آنکه بخواهند تحلیلگرانی که در مسیر پژوهش و خلق دانش قرار بگیرند و بر آن اثر بگذارند.
در دهههای اخیر، حق اثرگذاری بر محیطی که بر ما اثر میگذارد، تماماً به شهرسازان، معماران و مدیران شهری واگذار شده است و دانشِ «شهرسازی» نیز بهعنوان ابزار اعمال قدرت آنها بوده است. این دانش، ابزاری است که اگر تولید و توزیعش در اختیار کسانی قرار بگیرد که از آن نفع میبرند، میتواند تغییرات مثبتی را در زندگیشان رقم بزند. تغییری که سالهاست در زندگی گروه عمدهای از ساکنان شهر مشاهده نشده و تنها طبقۀ خاصی از آن بهره بردهاند. حوالی میخواهد شروع جریانی باشد که تمامی انسانها افسار اموری را که روی زندگیشان اثر میگذارند، خود در دست بگیرند و به این واسطه، تغییرات مثبتی را در زندگی خودشان رقم بزنند.
به همین دلیل هم هست که زبان حوالی، زبان دانشگاه نیست؛ از «یک» جریان فکری یا سیاسی حمایت نمیکند و «یک» تصویر واحد هم از شهر ارائه نمیدهد. حوالی چهلتکه است؛ چهلتکهای که هر شماره هم ترکیبش تغییر میکند. نویسندگانش عمدتاً از زمرۀ نامداران نیستند. «چهره» ندارند و نزدیکبودنِ تجربۀ نویسندهها به موضوع در اولویت بیشتری از قدرت قلمشان قرار میگیرد. ممکن است بهخاطر محدودیت منابع، ویرایش زیادی روی متنهای دریافتی صورت بگیرد اما حوالی مجلهای ادبی نیست و محتوا را ارجح میداند.
١ برگرفته از ترانۀ «تانگو»ی محسن نامجو
٢ محمدباقر قالیباف، افتتاحیۀ پل جدید جوادیه
٣ اوژه، انسانشناس فرانسوی نامکانها را از مکانها اینگونه تفکیک میکند: نامکانها برخلاف مکانها خاصیت گذری دارند و مردم معمولاً آنها را برای استراحتکردن و آرامگرفتن انتخاب نمیکنند.
۴ محمدباقر قالیباف، افتتاحیۀ پل صدر (طبقۀ دوم بزرگراه صدر)
۵ بهنقل از کارشناس حوزۀ ترافیک فیلمِ اکومونوپلیس
رد پرتکرار توپ روی سقف
نیم ساعتی از بازی گذشته که جمع بازیکنان و تماشاچیهای جدید از راه میرسند؛ بعضیهاشان وارد میدان میشوند و بعضی دیگر ترجیح میدهند دست روی کمر بگذارند و با نگاه، حرکت توپ را میان ستونهای پل دنبال کنند. «دایی احمد» مسنترینِ حاضران است. تیشرت زردرنگ و کلاه کپِ آبیاش با خطوطی تیز او را از بقیه جدا کرده است. قبراقتر از دیگران کنار داور به تماشای توپهایی ایستاده که قرار است در سه ضرب خودشان را از بالای تور عبور دهند و در شرطبندی جلو بیفتند. والیبالِ جمعه عصرها محدود به ساکنان زیر پل نمیشود. بهانهای است برای تازهکردن دیدارها و [A1] برهمزدنِ مناسبات رایج زیر پل بهنفع برپاکردن مهمانیای در غربت. شاید هم تلاشی برای شکلدادن به اجتماع و شبیهسازی خانواده در غیاب زنها و بچهها، پدرها و مادرها.
سمیرا هاشمی
حبیب دانشور
یاسمین خوشپور
گلاره مرادی
پریسا بزاز
شیما پاکزاد
غنچه قوامی
امیرحسین صالحی
آرمان عزیزی
بهارک محمودی
حسام فراهانی
حسین مهدیخواه
حمید فتح الله زاده
دومان اردم
رافعه رستمی
ساناز تولائیان
رئوفه رستمی
صدف همت
سهیل کارآگاه
سینا زارعی
علی اکبر شیروانی
علی غبیشاوی
لیلا ضیاء
هانیه کلهر
یوسف سرافراز
ساناز اسدی
فاطمه قائمی تهرانی
مبارکه مرتضوی
فریناز عالم
هانیه میرقاسمی
میلاد شاهی اردکانی
چکاد فشارکی
شایان دادبین
رامین عضدی
امیرعلی صبوری
درین واعظ مهدوی
زهرا منصف
امیرمهدی مصلحی
مصطفی صادق پور
مهدی فیض
نوشین آقاجری