بیشترین جستجوهای اخیر:

قبرستان حوالی تره‌بار بیمارستان شمارۀ اول حوالی ترمینال

موردی یافت نشد

  • فروشگاه
  • مقالات
  • درباره حوالی
  • تماس با ما
  • همکاری با ما
  • تعرفۀ تبلیغات
  • کار داوطلبانه
0
سبد شما خالی است

محصولات

مبلغ قابل پرداخت: تومان

تکمیل خرید

  • ورود
  • ثبت نام
  • ورود
  • ثبت نام
  • فروشگاه
  • مقالات
  • درباره حوالی
  • تماس با ما
  • همکاری با ما
  • تعرفه‌ی تبلیغات
  • کار داوطلبانه

شمارۀ پنجم حوالی خوابگاه

هیچ کفه‌ای در خوابگاه سنگینی نمی‌کند و در عین حال نمی‌توان پایداری و تعادل را به آن نسبت داد. مثل رشته‌های طنابی که از دو طرف کشیده می‌شود؛ در نگاه ناظر بیرونی ثابت و در سطح ماکروسکوپی در حال شکافتن. همین است که خوابگاه به هر کسی که تجربه‌اش کرده و می‌کند، یک ضربه می‌زند و اجازه نمی‌دهد کسی بدون تغییر از آن عبور کند. حتی اگر چند ساعت و چند روز در خوابگاه بوده باشد هم به تناسب از این ضربه تکان می‌خورد. مثل تجربة مهاجرت، بچه‌دار شدن، ازدواج، سربازی، مرگ یک عزیز و… نقطة چرخشی می‌شود برای ماهیت آدم‌های قبل و بعدش. آن‌ها را می‌گیرد، می‌پیچاند، فشار می‌دهد،‌ زمین می‌زند، بلند می‌کند و می‌فرستد بیرون.

موجود نیست
موجود شد اطلاع بده
اشتراک گذاری:

شمارۀ پنجم حوالی خوابگاه

شماره 6

 اگر تجربة هر خوابگاهی ترکیبی باشد از نوع خوابگاه، موقعیت آن، شخصیت فرد، تجربه‌های قبلی‌اش، هم‌اتاقی‌ها و زمان حضورش در خوابگاه، احتمال تشابه دو تجربه تقریبا صفر است. حتی نمی‌شود این تحلیلِ به‌دردنخور و وسوسه‌انگیز را کرد که خوابگاه کلاً خوب است یا بد. هر خطی که دو سرش صفات متضادی را فرض کنیم، خوابگاه وسط آن خط است. از تقابل بین محدودیت و آزادی، موقتی و دائم، تلخی و شیرینی، خانه و خیابان شکل می‌گیرد (اگر بشود خیابان را نقطة مقابل خانه تصور کرد.) هویتش گرو حضور هم‌زمان این وارونگی‌ها است؛ فضایی میانی و خاکستری. این حوالی پر است از این تقابل‌هایی که جلوی سیاه یا سفید شدن خوابگاه می‌ایستند.

هیچ کفه‌ای در خوابگاه سنگینی نمی‌کند و در عین حال نمی‌توان پایداری و تعادل را به آن نسبت داد. مثل رشته‌های طنابی که از دو طرف کشیده می‌شود؛ در نگاه ناظر بیرونی ثابت و در سطح ماکروسکوپی در حال شکافتن. همین است که خوابگاه به هر کسی که تجربه‌اش کرده و می‌کند، یک ضربه می‌زند و اجازه نمی‌دهد کسی بدون تغییر از آن عبور کند. حتی اگر چند ساعت و چند روز در خوابگاه بوده باشد هم به تناسب از این ضربه تکان می‌خورد. مثل تجربة مهاجرت، بچه‌دار شدن، ازدواج، سربازی، مرگ یک عزیز و… نقطة چرخشی می‌شود برای ماهیت آدم‌های قبل و بعدش. آن‌ها را می‌گیرد، می‌پیچاند، فشار می‌دهد،‌ زمین می‌زند، بلند می‌کند و می‌فرستد بیرون.

اضافه کردن به سبد

نه خدا بودم، نه ولی خدا

مدرسهٔ معصومیه مدرسهٔ بزرگی بود. مدرسه وقتی کوچک باشد، وقتی طلبه‌ها محدود باشند، استادی صاحب‌دل و پاک‌نهاد می‌تواند بالاسر همه باشد و راهنمایی‌شان کند؛ اما وقتی بزرگ باشد، می‌شود شبیه ادارهٔ خوابگاهی بزرگ که برای دیدن مدیر باید از منشی‌اش اجازه گرفت. دور‌تا‌دور حیاط مستطیلیِ بزرگ مدرسه که پر از گل و درخت بود، حجره‌ها و کلاس‌ها بودند. ظاهرش معماری سنتی ایرانی داشت و درونش غربی. هم مسجد مجللی داشت و هم سالن آمفی‌تئاتر که روبه‌روی مسجد بود. داخل ساختمان راهرویی بود که در دو طرف راهرو حجره‌ها بودند و گوشه‌ای هم «مَدرس» و دستشویی و... . کلاس‌ها و حجره‌ها یک‌ جا بودند. طبعاً نیمی از حجره‌ها سمت حیاط بودند و نیمی سمت خیابان. دوست داشتیم حجره‌مان سمت حیاط باشد که بشود پنجره را باز کرد و توی پنجره نشست و حیاط پر از گل و درخت را تماشا کرد. حجره‌ها سه‌نفره بودند؛ اتاقی با کف موکت که کفَش پهن بود و کمدی سه‌تکه داشت. خبری از تخت نبود. هرکس پتویی می‌انداخت توی یکی از ضلع‌ها و می‌شد قلمروش و همان جا می‌خوابید. مرا چون سید بودم، احترام می‌کردند. فقط بهمان ناهار می‌دادند و خودمان باید فکری به حال صبحانه و شام می‌کردیم. دیگ بزرگی می آوردند توی راهرو و توی حجره غذا می‌خوردیم. تقریباً همۀ روز را به درس و مباحثه می‌گذراندیم. دو‌سه نفر گروه مباحثه تشکیل می‌دادند و درس را با هم مرور می‌کردند و اشکالات هم را می‌گرفتند و گاهی سر فهم‌های مختلفشان از درس جر‌و‌بحث می‌کردند. هم برای رفع اشکال خوب بود و هم برای تقویب بیان و هم برای به یاد ماندن درس. تقریباً همهٔ درس‌ها را مباحثه می‌کردیم. همهٔ طلبه‌ها اهل مباحثه نبودند. آخر شب هم‌نشینی بود که بهش «گعده» می‌گفتند و از هرچیزی سخن می‌گفتیم. دوستی داشتیم که الان منبری است؛ دفتری داشت پر از جک و لطیفه. می‌گفتند مرحوم موسوی اردبیلی هم دفتر جک داشته.

متن اکبر موسوی دربارۀ زندگی طلبه ها در حجره

اکبر موسوی

بیشتر

همکاران این شماره:

حبیب دانشور

سمیرا هاشمی

یاسمین خوشپور

گلاره مرادی

پریسا بزاز

شیما پاکزاد

مائده صدیقی

نگین بنی عامریان

البرز زاهدی

آرمان عزیزی

حسام فراهانی

حمید فتح الله زاده

ساناز تولائیان

صدف همت

یوسف سرافراز

مهدی حمیدی شفیق

ساناز اسدی

مبارکه مرتضوی

محمد امین نوبهار

فریناز عالم

مینا موسوی

مریم قنبری

هانیه میرقاسمی

فهیمه خواجویی

شیما سقندلی

سپیده سالاروند

سارا حسینی

شایان دادبین

امید رضایی

فاطمه روانگرد

مریم صابری

درین واعظ مهدوی

افسانه کامران

اکبر موسوی

زهرا منصف

مهدی سلیمانی

نیلوفر ندایی

سینا دادخواه

امیر شیرپور

شمارۀ ششم حوالی بیمارستان
موجود نیست
شمارۀ چهارم حوالی پل
موجود نیست
شمارۀ سوم حوالی باشگاه و ورزشگاه
موجود نیست
ویژه نامه شهر و کرونا
موجود نیست
شمارۀ هشتم حوالی تره‌بار
موجود نیست
شمارۀ هفتم حوالی متروکه
موجود نیست
ما و فضای اطرافمان ویژه نامۀ سال ۹۸
موجود نیست
شمارۀ اول حوالی ترمینال
موجود نیست
شمارۀ دوم حوالی قبرستان
موجود نیست

تماس با ما

ایران، تهران، نارمک، میدان هلال احمر، خیابان گلستان، روبه‌روی شیرینی سناتور، پلاک 343، طبقۀ اول
(+98) 21-77811660
[email protected]

حساب کاربری

پروفایل
سبد خرید
پیگیری سفارش
شیوه‌نامۀ همکاری
کار داوطلبانه
تماس با ما
هرگونه انتشار و بازنشر مطالبی که حوالی انتشار دهندهٔ آن است، آزاد بوده و توصیه می‌شود.
طراحی و توسعه